آیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
عزیز آریانفر عزیز آریانفر

اسناد تازه از پرده برون افتاده بایگانی های شوروی پیشین

 در باره افغانستان

 

سند شماره 1

 

1.    برای آزادی توده های زیر ستم و مظلوم افغانستان و برای کار مشترک دوستانه میان اعضا، اعضای خارجی (یا از بیرون) بنا به آرزومندی آن ها و سفارش دو تن از اعضاء پذیرفته می شود.

 

2. کمیته مرکزی در بخارا سازمان یافته و دفترهای آن در جاهایی باز می شود که به آن نیاز است (با مصوبه کمیته مرکزی). در گام نخست، بایسته است دفترها را در شهرهای ینگی حصار ((Yangi Hissar، کرکی، کوشکا و تخته بازار گشود. با توجه به این که در مناطق یادشده شمار بسیاری از افغان های نادار زندگی می کنند، باید توجه بسیار جدی یی به کار در این دفترها مبذول کرد.

 

در آینده، هنگامی که تبلیغات ما بر جمعیت موثر بیفتد و تعداد افراد سازمان ما بیشتر شود، دفترهایی در سه شهر مهم ترکستان افغانستان گشایش یابد: 1) مزار شریف ، 2) هرات، 3)[1].Mehne

 

3. از سوی ارگان مرکزی برنامه و دستور العمل برای این دفترها ترتیب می گردد. دفترها یک بار در هفته جلسه می نمایند و پس از هر 15روز معلومات عمومی و اطلاعات را به مرکز می دهند و در هر سه ماه یک بار از دفترها به مرکز نمایندگان برای اشتراک در جلسات عمومی برای بررسی مسائل مهم فرستاده می شوند.

 

4. برای محافظت خود از دشمنان، اعضای کمیته مرکزی برای تبلیغات، کار سازمانی و اطلاعاتی در شهرهای مهم افغانستان مجهز خواهند شد. برای اعاشه و اباته این اشخاص، پول، مواد خوراکی و دیگر وسایل ضروری داده خواهد شد.

 

5. دفترها همه چیزهای مورد نیاز خود را از مرکز تقاضا خواهند کرد و مرکز به نوبه خود برای تامین نیازهای اعضای خود و دفترهای خود با پول، اسلحه و دیگر موارد لازم، از حکومت شوروی تقاضا خواهد کرد که برای این کار با ارائه برآورد به دولت شوروی پیش پرداخت (آوانس) خواهد گرفت.

6.  کمیته مرکزی از سوی خود با فرستادن روزنامه ها و فراخوان های خود برای افغانستان و چاپ آن ها در چاپخانه های شوروی، آن ها را در جاهای لازم پخش خواهد کرد.

 

7.   از مرکز اعضاء برای تهدید و ارعاب کسانی که برای افشاکردن سازمان مخفی ما در افغانستان بکوشند و یا مساعدت نمایند، فرستاده خواهند شد. در کل، کمیته همه تلاش خود را برای از میان بردن چنین کسانی به خرج خواهد داد. همچنین بنا به فیصله مرکز، کسانی که به کمیته خیانت نمایند و یا در انجام وظایف خود که به آرمان ما زیان برساند، کوتاهی نمایند، تیرباران خواهند شد و یا با شیوه های دیگر کشته خواهند شد.

 

حاجی محمد یعقوب صدر [(کمیته مرکزی)-گ.]

 

ترجمه مطابق اصل است.- علی یف

 

بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه ، فوند 495، پرونده ویژه 154، کارتن 98، برگ 61 .

 

یادداشت گزارنده:

چنین پذیرفته شده است که برخی از هواداران امان الله خان با الگو برداری از «جوانان ترک» خود را «جوانان افغان» می خوانده اند. با این هم، چنانی که بارها گفته ایم، جوانان افغان نام کدام حزب یا سازمان منظم نبوده است، بل تنها گروهی از هواداران رادیکال امان الله خان دوست داشته اند خود را «جوانان افغان» بخوانند.

 

در کتاب «نبرد افغانی استالین» (نگاه شود به: وب لاگ کانون پژوهش ها و مطالعات افغانستان www.arianfar.com) سخن از «کمیته انقلابی افغانستان» آمده است که به یاری شوروی ها در گستره شوروی پیشین در آسیای میانه از جمع گریزیان افغانی به ویژه هواداران امان الله خان تشکیل گردیده بود. این امکان می رود که اعضای این گروه زیر زمینی کمونیسیتی که نخستین گروه چپی افغانی بوده است،  برای پرده داری و رازداری در ظاهر خود را جوانان افغان می خواندند.

 

به هر رو، در این کتاب چنین می خوانیم:

«...در اکتبر1920 در ترکستان با همکاری دفتر ترکستان کمینترن از جمع اتباع افغانستان «کمیته انقلابی افغانستان» را به مقصود «آزاد سازی توده های ستمدیده افغانستان» ایجاد کردند.[2]

 

رهبر این سازمان فرد ماجراجویی به نام محمد یعقوب بود که با همنگران خود می پنداشت که بایسته است به یاری شوروی امان الله خان را سرنگون و در افغانستان تحولات سوسیالیستی را به میان آورد.

 

اهداف کمیته انقلابی مرکزی افغانستان به گونه زیر تدوین یافته بود: «نابودسازی ساختمان استبدادی، ایجاد جمهوری شوروی بر شالوده اصول انترناسیونال سوم با داشتن حق انتخاب سراسری و از میان برداشتن اختلافات طبقاتی، واگذاری زمین به پرولتاریا، نابودسازی سرمایه داران با حفظ سرمایه و توسعه بازرگانی و صنایع».[3]به دشوار بتوان گفت که یعقوب خود چنین برنامه یی را تدوین نموده باشد. به گمان غالب او تنها در پیرامون خود گروهی از افغان ها را که ناگزیر بودند از ترس پیگرد حکومت افغانستان به بخارا بگریزند، گرد آورده و سپس به کمینترنی ها خدمات خود را پیشنهاد کرده باشد.

 

در آغاز، دفتر ترکستان کمینترن با شادمانی و گشاده رویی آن ها را پذیرفته و آغاز به تمویل «کمیته انقلابی مرکزی افغانستان» کرد. حکومت افغانستان بی درنگ در باره این سازمان دست نشانده و مزدور آگاهی یافت که این کار به معنای پیچیده شدن مناسبات آن کشور با شوروی بود. در نخستین برگ پخش شده از سوی کمیته، اهانت مرگباری به شخص امان الله خان که پدرش به گونه مرموزی  کشته شده بود، صورت گرفته بود. یعقوب و هوادارانش این موضوع را نیک می دانستند. مگر با آن هم در اثر آفریدگی خود جمله «حکومت افغانستان تنها برای آن است که یه یک مشت «پدرکشان» زمینداران و نظامیان امکان بدهد از کیسه مردم فربه تر شوند».[4]

 

کمینترن برای جلوگیری از تیره شدن بیشتر روابط با افغانستان، بی درنگ دست از تمویل سازمان برداشت. مگر دیگر دیر شده بود. جانب افغانستان دیگر به واقعی بودن تهدیدات کمونیستی پی برده بود. امان الله خان همه آوندها را در دست داشت به خاطر دولت خود هراس داشته باشد هرگاه کمینترن پویایی های خود را در افغانستان به پیمانه گسترده پهن می نمود. در رابطه با این، هیات نظامی- سیاسی کمینترن به رهبری روی محکوم به شکست بود. امیر با همه تنفری که از انگلیس داشت، به نمایندگان کمنیترن اجازه نمی داد آماده سازی خیزش ضد بریتانیایی را در هند از خاک افغانستان آغاز نماید. تنها آرزومندی حکومت افغانستان مبنی بر به دست آوردن جنگ افزار و طلای شوروی، هادی خان را ناگزیر می ساخت در تاشکنت به همکاری با نمایندگان کمینترن، کجدار و مریز خوش و بش نماید.

 

 

 

 

سند شماره 2،

کمیته مرکزی انقلابیون جوان افغان(جوانان افغان)

 

 

یکم

هدف کمیته

 

1.    هدف کمیته- سرنگونی نظام موجود سرمایه داری بر اساس خواست مردم، برپایی حکومت جمهوری و این گونه، رهایی مردم افغانستان از زیر استبداد امیر و بیک ها و همچنین گشودن راه آزاد برای علم و صنعت می باشد.

 

2.     کمیته در سیمای جمهوری های شوروی بخارا و روسیه، حامیان معنوی و مادی خود را می بیند.

 

3.    کمیته برای رسیدن به اهداف خود، با کمک و آگاهی دولت شوروی از جمع انقلابیون افغانی واحدهای سرخ را سازماندهی و آغاز به آموزش دادن و روشن سازی اذهان آن ها، چاپ روزنامه ها و کتابواره ها می نماید و تدبیرهای بایسته را برای پخش آن ها در میان مردم افغانستان از طریق گسیل مخفی کارکنان به افغانستان، آماده کردن زمینه برای بسیج نیروهای افغان و مردم در برابر دولت موجود، در بخش هایی از بخارا یا افغانستان می نماید. در صورت نیاز، پنهان یا آشکار کمیته های جداگانه باز می کند.

 

4.      کمیته مرکزی در تاشکنت و یا خود بخارا تاسیس خواهد شد. در این حال، کمیته دارای مهری با این محتوا خواهد بود: «کمیته میانه انقلابیون جوانان افغان».

 

دوم

اعضای کمیته و جلسات

 

5. همه افغان ها- چه کسانی که از افغانستان آمده اند و چه آنانی که باشنده بخارا، ترکستان یا روسیه بوده و خواستار انقلاب در افغانستان باشند، می توانند عضو کمیته شوند.

 

6. کمیته از سوی هفت عضو رهبری می شود که با امضای آن ها این برنامه از سوی ارگان مربوطه تایید می گردد. در عرض دو ماه از تاریخ فعالیت کمیته، هفت نفر متذکره به مثابه [بورد-گ.] رهبری کمیته همه  امور سازمان را پیش می برند و در پایان این موعد، از سوی مجمع عمومی همه اعضا، هیات رییسه متشکل از نه نفر برای مدت یک سال برگزیده می شود که همه امور کمیته به آن سپرده می شود.

 

7. هیات رییسه از تعداد کل اعضای کمیته، آدم های شایسته را بر می گزیند و آن ها را برای کارهای سازمانی،  آموزشی و دیگر امور مختلف در شعب فرعی تقسیم می کند.

 

اعضای هیات رییسه در این شعب فرعی به عنوان «پیش برندگان» (آمران) شامل می شوند و مستقلانه کار می کنند. اما مسایل اصولی یی که از سوی هیات رییسه حد اقل دو بار در هفته ارزیابی می گردد، به طور مستقل حل و فصل می گردد.

 

سوم

منابع مالی کمیته

 

8. منابع مالی کمیته متشکل بر پرداخت حق العضویت های ماهیانه و سالیانه و کمک های داوطلبانه و نیز حمایت مادی حکومت های روسیه و بخارای شوروی است.

 

 

بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 544، پرونده ویژه3 ، کارتن47، برگ های 19-19 پوشه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند شماره 3

برنامه حلقه انقلابی حوزه هرات

1.    سیاست خارجی:

مبارزه طولانی میان امپراتوری روسیه و دولت بریتانیا برای برتری در آسیای میانه از سوی هر دو کشور برای یک هدف صورت می گرفته است: به دست آوردن هر چه بیشتر بازارها، که با آن درآمد سرمایه داران و در نتیجه درآمد دولت های خود را خود را افزایش می دادند.

 

 این بدان معنا است که هر دو کشور برای تسلط یابی و برتری برباشندگان بومی آسیای میانه مبازه می کردند و یا به سخن دیگر، این مساله را که چه کسی (پادشاهان انگلیس و یا تزار سفید) برما (بر همه باشندگان آسیا) ستم کند و به چه کسی گوشت و خون ما خواهد رسید، حل می کردند.

  

انقلاب کبیر روسیه که نتیجه جنگ جهانی (جنگ اروپاییان) بود و در آتیه به شکل گیری نظم نوین در روسیه-حاکمیت کارگران- حکومت شوروی انجامید، از ریشه وضع ما را به سوی بهبود دگرگون گردانید.

 

یکی از نخستین گام های حکومت نو روسیه- صرف نظر نمودن از همه حقوق روسیه تزاری در آسیا بود، که به این معنا بود، که روسیه شوروی بی درنگ اعلام کرد که از این پس، همه ملت ها آزاد هستند و از حق تعیین سرنوشت یعنی تشکیل دولت خود برخوردارند. ([مانند:-گ.] فنلند، لاتوانی، لیتوانی، لهستان، استونی، اوکراین، جمهوری های تاتارستان، باشقیرستان، قرقیزستان، ترکستان، بخارا، خیوه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، داغستان و جمهوری در سیبری و انصراف از حقوق خود در پارس و...)

 

روسیه شوروی به همه توده ها اعلام کرد: «برای خود دولت های خودتان را تشکیل بدهید و اگر شما برای دولت خود ساختار حاکمیت شوروی را به رسمیت بشناسید و آرزو داشته باشید به فدراسیون ما بپیوندید، ما شما را با آغوش باز برادارنه خواهیم پذیرفت.»

 

بسیاری از کشورهای تازه تشکیل یافته، به اراده و خواست شهروندان خود به روسیه شوروی پیوستند. روسیه شوروی به همه جهانیان اعلام کرد که آن کشور به عنوان دولتی که برای همه ستمدیدگان جهان آزادی را به ارمغان می آورد، از حمایت از همه خلق هایی که خواهان رهایی از یوغ امپریالیست های خارجی در سراسر جهان باشند، دریغ نخواهد ورزید.

 

در همین حال، بریتانیا، با آزاد شدن از رقابت روسیه تزاری، تصمیم به استیلای بخش های باقی مانده به تصرف نه درآمده آسیا گرفت. خشونت ها در هند، پارس، بخشی از ترکیه و...- این است ویژگی های اصلی سیاست آن.

 

ما، باشندگان اصیل آسیا، اعلام می نماییم که اگر در گذشته پادشاه انگلیس برای برنامه های ددمنشانه و تاراجگرانه خود دشمنی در سیمای تزار روس داشت، کنون دیگر با نابود شدن وی، دشمن نه کمتر خطرناکی دارد- این دشمن ما هستیم. تنها با این تفاوت که در گذشته حریف انگلیس همان اهداف را داشت که انگلیسی ها داشتند. مگر اکنون، رقیب آن کشور مقاصد معکوسی دارد: شعار آن عبارت است از: «مرگ بر استبداد، زنده باد آزادی کامل همه ملت ها.»

 

ما از سیاست های هر کشوری که انگلستان را دشمن و روسیه شوروی را همپیمان خود می شمارد، اسقبال می نماییم.

 

ما از همه اقدامات برادران خود- انقلابیون هند، ترکیه، ایران، عربستان، بین النهرین و دیگر کشورها که با هدف آزادسازی کامل از درندگان و تاراجگران بریتانیایی و فرانسوی [می رزمند-گ.] استقبال می کنیم.

 

ما از پرولتاریای روسیه شوروی، که سیاست های همه کشورهای سرمایه داری را برای ملت ها در مستعمرات شان افشا ساخته اند و به همه ستمدیدگان نشان داده اند که در کجا حق و در کجا باطل است و چگونه حقیقت را باز یافت، استقبال می کنیم.

 

زنده باد خاور آزاد. زنده باد متحد وفادار آن- روسیه شوروی. ...

 

2.....:

 

3. در زمینه ساختمان دولتی:

با توجه به کثیرالمله بودن کشور ما، ساختار موجود با مشی نادیده گرفتن و زیر پا نمودن حقوق اقوام و قبایل تحت انقیاد از سوی قبیله حاکم آن، بی تردید عامل اصلی بی فرهنگی[5] کشور ما است، که در آینده به فروپاشی کامل آن خواهد انجامید. به همین دلیل، ما کارگران، دهقانان و دیگر باشندگان بینوای اوغانستان در برابر خود وظیفه تغییر ناپذیر و لازمی بازسازی دستگاه دولتی و برابرسازی حقوق همه اقوام، با حق تعیین سرنوشت را، که منجر به شگوفایی کامل کشور ما می گردد،  قرار می دهیم.

 

شعار ما باید همیشه این باشد:

 مرده باد ظلم و ستم بر دیگران!،

مرده باد دشمنی ها میان اقوام و قبایل!،

 زنده باد برابری و برادری همه باشندگان اوغانستان!

 زنده باد برادری همه مردمان در سراسر جهان!

 

4. در زمینه دگرگونساز داخلی:

به تاسی از شعار «برابری و برادری» خود، ما می گوییم که در عرصه ساختار داخلی کشور ما، باید همیشه در برابر ما این وظیفه مطرح باشد : همه نعم کشور ما باید به گونه مساویانه در میان همه باشندگان آن تقسیم گردد.

 مرده باد خودکامگی چاکران خان ها!

 

5. در عرصه سیاست گذاری کشاورزی:

ما در برابر توزیع نادرست زمین و مالیات بلند دولتی اعتراض می کنیم. شعار ما این است:

زمین بیشتر برای دهقان، کمترین پرداخت مالیات به دولت!

 

6. در زمینه سیاست نظامی:

سیاست کنونی ما : با اعتراف به این که نگهداری ارتش بر نادار ترین باشندگان کشور تاثیر دارد (هنگام جلب و احضار (پشکی) به ارتش، تنها ناداران را می گیرند- کسانی را که توان پرداخت رشوه را ندارند)، ما خواستار آن هستیم که یا جلب و احضار پشکی اصلا از میان برود و ارتش بر اساس سپاهیان داوطلب اجیر تشکیل گردد و یا این که جلب و احضار برای همگان یکسان و برای بای ها اجباری گردد.

 

ما خواستار کاهش شمار سپاهیان و با این کار افزایش تنخواه (حقوق- معاش) برادران سرباز خود هستیم. ما خواستار پایان دادن به گسیل نیروهای نظامی از سوی همه کسانی هستیم که آرزو دارند با توسل به زور مردم آزاد شده  بخارا را به بردگی بکشانند.

 

 سیاست غایی ما این است: در روشنی این که با موجودیت شبکه کاملی از کشورها زیر درفش واحد فدرال برادرانه، مرزها میان آن ها نباید پاسگاه های گوناگون مرزبانی، دژها و... داشته باشد. ما می پنداریم که باید به نگه داشتن ارتش، که چیزی جز گرفتن مالیات از مردم و گرفتن فرزندان، پدران، برادران و شوهران شان نیست، پایان داده شود.

 

به جای ارتش، برای حفظ نظم در کشور، نیروهای پاسبانی شبه نظامی (ملیشه یا میلیسیا) دائمی از میان شهروندان ایجاد گردد و هر فرد واجد شرایط برای انجام مکلفیت های پاسداری داخلی کشور به صفوف شبه نظامیان (ملیشه) ملکی برای حفظ نظم عامه کشور بپیوندد.

7. در زمینه آموزش توده ها و ترویج اندیشه های ما:

نبود مدارس در کشور ما، عامل اصلی بیسوادی و بیفرهنگی[6]برادران ما است، چیزی که دلیل فقر فرهنگ ملی ما و همراه با آن تراز پایین آموزش و پرورش برادران ما می باشد و از همین رو، ما، کارگران، دهقانان و نادارترین مردم اوغانستان نخستین وظیفه خود را مبارزه به خاطر آموزش و پرورش عمومی مردم می دانیم.

 

بایسته است تا در همه شهرها و روستاها به زود ترین فرصت ممکنه مکاتب ابتدایی باز شود- جایی که در پهلوی علوم دینی، همه علوم معاصر درس داده شود. به دلیل این که دولت کنونی کشور ما با به این امر توجه نموده است، ما با همه توان و نیرو نباید فرصت را از دست بدهیم و برای جستجوی آموزگاران در میان خود جانفشانی نماییم تا امر  معارف (آموزش و پرورش) برادران ما به طور کامل در دست ما باشد.

 

 برای تسهیل امر سوادآموزی، ما باید به تبلیغات و اشتهارات برای پیاده ساختن  قواعد نوین نگارشی (املا و انشاء) در همه مدارس ما بپردازیم.

 

ما با  تسهیل امر آموزش و پرورش با نیروهای خودی، انسان های نیرومند، با ایمان قوی به صلح و برادری واقعی توده ها می سازیم.

 

اقتدار و آینده روشن در گرو دانش است.

 

 

ملاحظات

 

همراه این یادداشت، برنامه حلقه انقلابی اوغانستان در هرات را گسیل می دارم و فیصله شما را در زمینه در هماهنگی با دفتر ترکستان کمینترن خواستار هستم. کار انقلابی برای نخستین بار از سوی من آغاز شد. آن هم با جستجوی کسان آگاه و برخوردار از احترام در میان همه لایه های جامعه و دارای پیوندهای گسترده هم در میان محافل نظامی و هم غیر نظامی هرات. آدم هایی بیخی قابل اعتماد و باورمند (ایدئولوژیک) که آگاهانه زندگی خود را در معرض خطر قرار داده اند.

 

پیش از ترک هرات، برای پیشبرد کار به دسترس آن ها پول گذاشتم که به طور موقت، تا دریافت رهنمود از من باید با آهنگ کندی و همانا با راه اندازی کار فرهنگی و روشنگرانه- آموزشی، جلب آموزگاران بومی [در] مدارس ابتدایی تازه گشایش یافته، با تشکیل گروه های جداگانه کوچک انجام یابد.  

 

از این نامه سربسته ارائه شده بررسی حوزه هرات شما در می یابید که گسترش کار انقلابی در میان سازمان های کارخانه یی هرات، دادن رنگ و بو و انگیزه های سیاسی از راه تبلیغات در میان ارتش ناراضی، از راه جذب کارمندان و...، بی تردید ثمرات موفقیت آمیزی می دهد.

 

  با توجه به موارد یاد شده در بالا، خواهش می کنم مساله را به طور اصولی حل کنید که آیا ما باید کار انقلابی را [انجام بدهیم و یا نه و اگر بله، آن را –گ.] چگونه پیش ببریم؟

 

اجازه بدهید دیدگاه خود را ابراز بدارم : ما نباید از پیشبرد کار انقلابی انصراف نماییم. زیرا این کار به دیپلماسی ما مزاحمت نمی کند. می توان گروه انقلابیون بخارا را با گروه هرات پیوند داد و بخیه زد و وظیفه پیوندزنی را به کسان کاملا قابل اطمینان سپرد.

 

 

نماینده با صلاحیت کمیساریای خلق در امور خارجی

جمهوری فدراتیف سوسیالیستی اتحادی آسیای میانه روسیه شوروی

 

 

بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 495، پرونده ویژه 154، کارتن 98، برگ های 70 - 72

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند شماره 4

 

خطاب به باشندگان شمال افغانستان[7]

 

از مدت شش ماه بدین سو، کشور ما از دست بچه سقاء، سران شیخ های رهزن[8]و سید حسین در شعله های آتش خانه جنگی می سوزد و خون پدران، برادران و فرزندان ما به زمین ریخته می شود.

 

پیش از این بریتانیایی ها چند بار کوشیده بودند کشور ما را اشغال نمایند. اما به لطف قهرمانی و یگانگی باشندگان افغانستان، تا کنون با سر افگندگی و شرمساری به این دلیل  شکست خورده اند که در میان ما خاینان و میهن فروشان وجود نداشت.

 

حالا بچه سقاء و سید حسین در نقش خائنان به کشور و چاکران و نوکران بریتانیا ظاهر شده اند. اما چنانی که در گذشته خود انگلیسی ها نتوانستند، این بار هم نوکران آن ها نمی توانند با سخنان نادرست و دروغین و فریب کشور ما را به مستعمره بریتانیا مبدل بسازند.

 

مناسبات ما با روس ها طی همه سال های استقلال ما هیچگاهی بر هم نخورد است. روسیه نخستین کشوری بود که استقلال ما را به رسمیت شناخت. آن ها نخستین کسانی بودند که بی آلایشانه با دانش خود به یاری ما شتافتند و از صمیمانه مایل اند به ما کمک نمایند تا رفاه کشور خود را بالا ببریم و اقتصاد خود را بهبود ببخشیم.

 

...ما بدین وسیله مسوولانه در برابر همه مردم اعلام می کنیم که کماکان تا بازنگری همه مالیات ها که با هدف کاهش این بار سنگین در نظر گرفته شده است، در جریان سال همه مالیاتی که از مالک ها به سود دولت گرفته می شد، کاملا لغو می گردد و مالیه پرداختی دهقانان به نیم کاهش داده می شود و نیز مالیات بر سوداگران، دو بار پایین آورده می شود تا این گونه به مردم برای رهایی از شر خشونت ها و تاراجگری های بچه سقاء و آدم های او کمک شود.

 

در آینده، این مالیات ها باید تنها به آن اندازه که سنت های ملی ما و اسلام آن را در نظر گرفته است و تنها با موافقت و رضایت همه لایه های باشندگان کشور ما گرفته شود.

 

آن چه مربوط به مالکان شورشی می گردد، در صورت عدم تابعیت از دولت امان الله خان، زمین های آن ها ضبط و به دهقانان داده خواهد شد.  

 

...ما فرزندان میهن خود را صرف نظر از این که چه زبانی دارند و از کدام قوم و قبیله و خاندان اند، به اتحاد فرا می خوانیم تا کشور از تباهی نجات ببخشیم. ما تردید نداریم که شما به سوی ما خواهید آمد تا همراه ما گذشته را فراموش کنیم. از آیین، باورها، آزادی، تمامیت ارضی و استقلال کشور خود و آینده روشن خود دفاع کنیم.

 

بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، دبیرخانه قره خان، پرونده ویژه 12، کارتن 71، پوشه 75، برگهای 40-42

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند شماره 5

 

تزها در باره افغانستان

(پیوست گزارش رفیق سوکولسکی تاریخی 4 اکتبر 1919)

محرمانه

1.    اهمیت جهانی رویدادهای افغانستان:

رویدادهای افغانستان- مرحله نوی در تاریخ توسعه افغانستان است. وضعیت حایل (بوفر) این کشور میان دو نظام اقتصادی و سیاسی متضاد (شوروی و انگلستان) [می تواند-گ.] تغییرات احتمالی یی را در توازن نیروها در خاور [ به بار بیاورد.-گ.]

 

2.    چشم انداز توسعه رژیم امان الله:

توسعه مستقل سرمایه داری افغانستان در عهد (دوره سوم) - توهم زیانباری است : افغانستان می تواند یا به عنوان یک مستعمره (و یا نیمه مستعمره) سرمایه بریتانیا و یا در چهار چوب شوروی توسعه یابد. تفاوت های اصولی یی میان گروه های به رهبری امان الله خان و نادر خان دیده نمی شود.

 

3.     جنبش حبیب الله [کلکانی-گ.] و چشم انداز توسعه آتیه این جنبش:

پویاترین مشارکت توده های گسترده دهقانی (دهقانان بی زمین و کم زمین) در مبارزه مسلحانه به هواداری از حبیب الله- از برجسته ترین ویژگی های این جنبش است. دلایل: ناخشنودی گسترده توده های دهقانی از رژیم امان الله که گواه بر موجودیت [چالش های-گ.] عمیقا به پختگی رسیده در [جامعه-گ.] کشاورزی کشور است. این دومی [(چالش ها)-گ.] زمینه اجتناب ناپذیری برای انقلاب دهقانی آینده در افغانستان است،که بر ضد بهره کشی تاراجگرانه هم فئودال ها و هم سرمایه تجاری، متوجه است که با هم در هم آمیخته اند. انقلاب دهقانی در افغانستان– گره انقلاب آینده دهقانی در خاور در کل است.

 

جنبش حبیب الله، بی آن که به کدامین پیمانه مساله کشاورزی را در افغانستان حل نماید، با آن هم برخی داده های مثبت برای تعمیق آتیه جنبش دهقانی در کشور را دارا می باشد که درست ماهیت مترقی جنبش که کنون از سوی حبیب الله رهبری می شود، در همین است. با این هم، واقعیت های افغانستان احتمال متحول شدن به روند مبارزه آتیه، ماهیت مترقی جنبش دهقانی به نقطه مقابل را منتفی نمی داند- به یک جنبش ناب واپسگرا که می تواند افغانستان را برای چندین دهه به عقب بیندازد.

 

 مانع جدی برای چنین تحولی ارتجاعی- شوروی است.

 

4.    ویژگی های افغانستان شمالی و جنوبی:

افغانستان یکپارچه (واحد و متحد)، چه از دیدگاه جغرافیایی، چه از دیدگاه تبارشناسی و چه از دیدگاه اقتصادی؛ افسانه یی بیش نیست.  

 

5.    خصوصیات ویژه رویدادهای افغانستان:

-       کشاکش های گروه های اجتماعی و درگیری های تباری- در دو مرحله.

-       عوامل پشتیبانی فعال افغانستان شمالی از حبیب الله.

-        لغزش های تاکتیکی و سیاسی امانیست ها

-       لغزش های غلام نبی (چرخی).

-       برانگیختن کشاکش های تباری- تاکتیک و استراتیژی نادر خان.

 

6.  چشم انداز جنگ داخلی درافغانستان:

چهار گزینه:

-     افغانستان در چهار راه برخورد منافع شوروی و بریتانیا

-     نقش امپریالیسم انگلیس در مبارزه در برابر جنبش به رهبری حبیب الله.

-     نادر خان- دست نشانده امپریالیسم بریتانیا است.

-         ناممکن بودن متحد کردن کل افغانستان تحت حاکمیت حبیب الله و امکان واقعی فروپاشی افغانستان به چند پارچه و انتقال مبارزه به قلمرو افغانستان شمالی

 

7. مشی «نشانه گیری از راه دور» و سیاست «عطسه زنی فروتنانه»:

-    ارزیابی «راستگرایانه» نقش های شوروی و امپریالیسم بریتانیا در خاور

- «لشکر کشی به هند» از دید فرصت طلبان(اپورتونیست ها).

- نتیجه گیری ها:....

-  ملاحظات:

- با مّداد (قلم پنسل) : از رفیق ماتووییف- دبیر پیشین سرکنسولگری در مزار شریف دریافت شد.  

 

 

بایگانی سیاست خارجی روسیه، فوند رفرنتوری در باره افغانستان، پرونده ویژه 11، کارتن151، برگ 283.

 

 

 

 

 

 

سند شماره 6

خیلی محرم

در باره ارزیابی جنگ داخلی در افغانستان

 

 

کاملا سری

یادداشت گزارشی

I- دلایل سرنگونی امان الله خان:

1- ... افغانستان، پیوندگاه و گرهگاهی در زنجیره همبسته آماده سازی جنگ در برابر شوروی است و رویدادهای اخیر این کشور بندی از این زنجیره است که معرف تلاش برای منزوی کردن شوروی، وارد آوردن ضربه از سوی خاور و کوششی است برای این که در صورت درگیری، جنگ جبهه اضافی یی را در برابر آن گشود.

 

رویدادها در افغانستان پیامدهای بسیار سنگینی را به همراه داشته است. شوروی از هند، درست در هنگامی که در آن کشور پیکار بزرگ انقلابی به جوش و خروش و پختگی رسیده است، جدا شده است. افغانستان دیگر به بازی نمودن نقش پوشش برای مرزهای آسیای میانه شوروی که در دوره امان الله به سختی، افتان و خیزان و کجدار و مریز بازی می کرد، پایان داده است.

 

همه تلاش ها در طول جنگ داخلی برای احیای دوباره قدرت امان الله و این گونه، احیای دوباره وضعیت پیشین و شرایط داخلی و بین المللی افغانستان، با ناکامی رو به رو شده اند. بایسته است به جمعبندی آنچه که در افغانستان رخ داده است، پرداخت و وظایف اصلی را در پیوند با وضعیت دگرگون شونده برجسته ساخت.

 

2- از چشم انداز مبارزه میان امپریالیسم و دولت شوروی، روی کار آمدن دولت مستقل ملی در افغانستان در سال 1919، در سیمای امان الله خان، سیاست های حمایت شوروی از وی را تا همین اواخر، توجیه می کنند. این مشی که هنوز در 1919 از سوی ولادیمیر ایلیچ لنین نشاندهی شده بود، بیخی موجه بوده است، چون موجودیت افغانستان مستقل در دروازه های متصرفات انگلیس در هند، به گونه عینی به تضعیف نفوذ انگلیس در سراسر خاورمیانه و در نتیجه به بالاروی اعتبار و اهمیت شوروی انجامیده بود. درست همین وضعیت (سیاست خارجی امان الله خان)، احساس همدردی شوروی را نسبت به او بر می انگیخت.

اما مشی مستقلانه دولت امان الله که در مرحله نخست توسعه خود (در سال های 1919- 1924) بیشتر قاطعانه و طی دوره آخر (در سال های 1925- 1918) کمتر قاطعانه بود، با سیاست بس گمراه شده و لغزش آمیز در مدیریت داخلی همراه بود.

 

پیشتر از همه، امان الله خان، وظیفه اصلی- خلع سلاح واپسگرایان فئودالی را برآورده نساخت و با این کار زمینه یورش آن ها را در برابر خود فراهم آورد و مهم ترین چیز- امان الله دهقانان را با سیاست ضد دهقانی مالک ماآبانه اشدر برابر خود شوراند. همین موضوع هم دلیل بهره برداری روحانیون و حتا سازمان ضد اطلاعات بریتانیا از جنبش دهقانی چونان نیروی فیزیکی برای سرنگونی امان الله (در مرحله نخست مبارزه  در برابر او تا گریز وی) گردید.

 

3- عدم پیگیری در مبارزه با فئودال ها و روحانیون و سیاست ضد دهقانی به ویژه در گام نخست برخاسته از سرشت طبقاتی دولت امان الله بوده است که دولت بخش مترقی مالکان (در گام نخست افغان[(پشتون)-گ.]) شمرده می شد که همزمان بر اتحاد با بورژوازی جوان بازرگانی- ربا خور افغان تکیه داشت.

 

دولت امان الله خان، کل نظام انباشت [سرمایه-گ.] اولیه [دولت-گ.] خود را در گام نخست بر تاراج رهزنانه دهقانان و بینوایان شهری استوار ساخته بود. این انباشت تبهکارانه [سرمایه-گ.] در مسیر تقویت پیوسته افزایش بار مالیاتی در کشور روان بود که همه  سنگینی خود را به دوش نادار ترین دهقانان و بینوایان شهری می گذاشت. از 1919 تا 1928، مالیات به گونه میانگین350 -400 درصد افزایش یافته بود. مالیات نقدی جایگزین مالیات طبیعی شد، که شدت آن با بی ارزش شدن پول [در اثر تورم-گ.] بیشتر می شد. در فرجام، بار گران افزایش هزینه ها، انحصاری شدن [شماری از کالاهای اولیه-گ.] و... بر دهقانان نادار و بینوایان شهری گذاشته شده بود.

 

افزایش مالیات ها به گونه چشمگیری بردگی دهقانان را از سوی تاجران و ربا خواران سرمایه افزایش می داد. همچنین وابستگی آن ها از زمینداران بیشتر می شد....دولت حتا به عمد به غصب زمین های دهقانان از سوی زمینداران مساعدت می کرد و نیز زمین های ضبط  شده از سوی دولت را (با فروش آن ها با شرایط سهل) به مالکان می داد. در واقع، امان الله خان با زمینه سازی برای اسارت دهقانان از سوی زمینداران و سرمایه بازرگانی و ربا خوار وابسته به آن، حتا تلاش هم نمی ورزید به پیمانه جدی به توسعه عمومی اقتصاد دهقانی، دست کم در چهارچوب امکانات «بورژوازی ملی» (کارهای آبیاری، اقدامات کشاورزی و...) دست یازد. 

 

این گونه، همه اصلاحات امان الله خان در نهایت با هزینه دهقانان انجام می شد. دهقانان از اصلاحات امان الله تنها افزایش ستم و بیشتر شدن اسارت مالک را نصیب می شدند. همه این ها با هم موجب [آغاز شدن-گ.] مبارزه دهقانان در برابر  امان الله خان گردیدند.

امان الله خان هیچ درسی از شورش های دهقانی نیاموخت (سر از سال 1923 نه شورش بزرگ دهقانی رخ داده بود).

 

او با پیش بردن مشی تاراج دهقانان و با عقب نشینی پیوسته در برابر نیروهای واپسگرای کشور، نفوذ آن ها  را در میان توده های وسیع دهقانان افزایش می بخشید. افزون بر این، امان الله به اندازه کافی در سیاست های دوستانه نسبت به شوروی پیگیر نبود. همه این ها سرنوشت او را تعیین نمودند- نخست در کابل و سپس هم در قندهار و همین موضوع او را کنون در ایتالیا مهمان ناخوانده کرده است.

 

II.  وضعیت در افغانستان پس از گریز امان الله:

 

3. دولت امان الله خان از سوی این نیروها سرنگون گردید:

آ) دهقانان، که رهبری آن ها به دلیل سهل انگاری و بی پروایی کامل سازمان های انقلابی، به دست روحانیت واپسگرا و به ویژه روحانیون دونپایه و بخشی از اربابان افتاده است.   

ب) اربابان ارتجاعی و روحانیون واپسگرا که جنبش را رهبری می کنند.  

پ) امپریالیسم بریتانیا، که دو نیروی برشمرده در بالا را برای سرنگونی امان الله و برای برهم زدن نفوذ شوروی و برای ایجاد یک دولت وابسته به انگلستان استفاده نمودند.

 

4. جنبش دهقانی که در راس آن بچه سقاء- تاجیک تبار برخاسته از اقلیت تباری فرودست زیر ستم قرار گرفته است، جنبش دهقانی نمادینی است مانند همه جنبش های خودجوش، ناآگاهانه و پراگنده دهقانی که با عناصر انقلابی به هم بخیه خورده و با جنبش ارتجاعی با شعارهای انقلابی و با خواست های واپسگرایانه گره و پیوند خورده است.

 

جنبه های انقلابی حرکت این است که متوجه اهداف زیر می باشد:

 

1)  سرنگونی حاکمیت اربابانه امان الله خان؛

2) نابودسازی قسمی فرمانفرمایی بوروکرات های پیشین (بخشی از کارمندان پیشین- به خصوص بلندپایه برکنار شده اند)؛

3) کاهش مالیات (تعویض مالیات نقدی به مالیات طبیعی، بخشودن پرداخت های معوق)  

4) نابودسازی ارتش منظم اربابی در حال ایجاد (جلب به خدمت سربازی به جای سازمان قدیمی قبیله یی سپاهیان)؛

5) از میان بردن ظلم و ستم بر اقلیت های تباری باشنده شمال از سوی اربابان حاکم افغان[(پشتون)-گ.] (به قدرت رسیدن تاجیک ها)؛

6) مبارزه با امپریالیسم به گونه بس گنکی تنها در مطالبه اخراج اروپایی ها [از کشور] بازتاب یافته است.

 

جنبه های ارتجاعی جنبش به شرح زیر است:

1) به جای یک پادشاه خودکامه (امان الله خان سرنگون شده)، شاه خودکامه دیگری را نشانده اند(بچه سقاء- حبیب الله خان)؛

2) همه اصلاحات مترقی امان الله خان لغو گردیده است؛

3) قدرت به روحانیت باز گشته است؛

4) با غیر از تنها بخشی از املاک اربابان افغان[(پشتون)-گ.] سایر زمین های مالکان دست نخورده مانده است؛

5) دستگاه حاکمیت دولتی تا حد زیادی حفظ شده است؛

 

حکومت بچه سقاء با روی دست گرفتن تدبیرهای برشمرده انقلابی، با بهره گیری از ناخشنودی دهقانان از اصلاحات امان الله، که همه بار سنگین آن بر دوش کشتکاران قرار داشت، در مرحله نخست جنبش، پشتیبانی گسترده توده های برزگر و روستایی را به دست آورد...

 

با این هم، دولت بچه سقاء، که به طور مستقیم با روحانیت و حتا با بخشی از زمینداران واپسگرا پیوند داشت، قادر به انجام وظیفه اصلی پیشاروی انقلاب دهقانی افغانستان، یعنی مصادره همه زمین های اربابان و روحانیون و صرفا پاکسازی بقایای فئودالیسم نبود.

 

بچه سقاء با گرفتن موضع میانه بین انقلاب روستاییان و ارتجاع مذهبی- فئودالی، بالاتر از اقدامات نیمکاره آن هم انجام شده از روی بی میلی در زمینه بهبود وضعیت دهقانان، کاری نمی تواند انجام دهد. این درست همان چیزی است که از پیش بی ثباتی و لرزانی دولت بچه سقاء را تعیین می کند.

 

او با رفتن به پیشواز خواست های دهقانان، به گونه اجتناب ناپذیری متحدان خود را از جمع روحانیت ارتجاعی و فئودال در برابر خود بر می انگیزد. همچنین هرگاه جانب روحانیت را بگیرد، همین گونه دهقانان را دشمن خود خواهد گردانید.

 

بچه سقاء تا زمانی بر سر قدرت می ماند که یکی از دو طرف درگیر برنده نشود- یا ارتجاع فئودالی، یا انقلاب دهقانی. احتمال بریدن آشکار بچه سقاء از دهقانان و پیوستن کامل او به اردوگاه ارتجاع هم هست. 

 

 به قدرت رسیدن بچه سقاء زمینه را نه برای کُند ساختن مبارزات دهقانی؛ بل برعکس برای تشدید آن فراهم می سازد. به قدرت رسیدن او زمینه را برای مبارزه به خاطر توسعه آتیه و تعمیق انقلاب دهقانی می سازد.

 

5. ارتجاع در سیمای فئودال ها و روحانیت، از جنبش دهقانی برای سرنگونی دولت امان الله خان، که از حاکمیت زمینداران مترقی (متکی بر بازرگانان پیشرو و بورژوازی اربابی)، نمایندگی می کرد؛ بهره گرفت. با این حال، بچه سقاء مهره کمتر پذیرایی برای ارتجاع مذهبی- فئودالی است. دست کم، حاکمیت او تافته یی از روحانیت و فئودال ها- به خصوص  افغان ها[(پشتون ها)-گ.] یی بالا دست در گذشته است که اکنون دیگر در شمال آغاز به گرفتن زمین ها از آنان و سپردن این زمین ها به آدم های خود نموده اند.

 

ارتجاع فئودالی کنون دیگر به دنبال مهار کردن آن نیروی دهقانی است که خود برای مبارزه در برابر امان الله خان آن را برانگیخته بود. درست این همان چیزی است که باعث به میدان آمدن محمد نادر خان- یکی از درخشان ترین چهره های افغانستان واپسگرا گردیده است. نادر خان پیشاپیش بزرگترین اربابان فئودال و روحانیون عالی (با متحد ساختن بخشی از قبایل پتان جنوب و جنوب خاوری کشور) می آید...

 

نادر خان، با دیدن چندین شکست پی در پی از سپاهیان بچه سقاء در ماه های اخیر، پیوسته مورد پشتیبانی مالی محافل ارتجاعی روحانیون مسلمان در هند- این عوامل نمایان اجنتوری امپریالیسم بریتانیا در افغانستان، قرار دارد. او تنها از هند است که نیروی رزمی و منابع مالی برای ادامه مبارزه با سپاهیان پیروزمند بچه سقاء به دست می آورد.

 

 

6. امپریالیسم بریتانیا از جنبش دهقانی و جنبش روحانیون و فئودال ها برای سرنگونی دولت امان الله بهره برداری کرد. هر چند هم، حکومت... بچه سقاء بسیار کم دلبخواه امپریالیسم انگلیس است، با این هم، آن کشور با در نظر داشت قدرت واقعی او، راه ها را فرا روی خود نمی بندد تا در صورت ناگزیری از آن به سود خود بهره گیرد.

 

از همین رو هم است که انگلستان، ضمن این که تلاش می ورزد از هر زمینه یی برای در انداختن بچه سقاء با شوروی  سود بجوید، در عین زمان، تنها از طریق سازمان های مسلمان هند از جنبش نادر خان پشتیبانی و به شدت او را با پول و سلاح تقویت می کند.

 

انگلیس همه اقدامات بایسته را برای متحد کردن افغانستان زیر حاکمیت نادر خان انجام می دهند. چشم انداز پارتیشن افغانستان به بخش شمالی (متشکل از اقلیت های تباری کشور) و بخش جنوبی (با قبایل پتان)، کمتر به میل آن است. چون چنین تجزیه یی بخش شمالی آن را ناگزیر زیر نفوذ مستقیم شوروی در خواهد آورد.

 

III. وظایفی که بایست در افغانستان حل کرد:

7. در عرصه سیاست خارجی شوروی بایسته است:

آ) به هرگونه تلاشی برای بازگرداندن حکومت امان الله خان، با شمردن حاکمیت او چونانِ مرحله بگذشته یی در تاریخ افغانستان پایان بخشید.

ب) اتخاذ همه تدبیر بایسته برای جلوگیری از پیروزی نادر خان، که روی کار آمدن او می تواند به معنای تحکیم بلافصل نفوذ بریتانیا در افغانستان بر شالوده پیروزی ارتجاع فئودالی با همه پیامدهای ناشی از آن برای شوروی باشد.

پ) حکومت بچه سقاء را برای مبارزه پیروزمندانه در برابر نادر خان و درکل ارتجاع فئودالی به رسمیت شناخت.

ت) از فرصت به دست آمده از این طریق برای گسترش کار داخلی در افغانستان بهره برداری نمود.

 

بچه سقاء کنون با دشواری های بزرگی به علت کمبود مهمات و پول...رو به رو است. امکان آن منتفی نیست که به محض این که انگلستان از ضعف او مطمئن گردد، با اقدام صرفا نظامی از خارج او را بر اندازد. انگلیس تلاش می ورزد برای چندی از او برای مبارزه با شوروی بهره برداری نماید تا این که هنگامی که زمینه فراهم گردید، او را از راه کودتای داخلی سرنگون نماید. 

 

خود داری پیوسته شوروی از حمایت بچه سقاء می تواند او را با توجه به وضع دشوار و سنگینش به تن دادن به خواست های انگلیسی ها وا دارد (برخی از نشانه هایی چنین چیزی از همین اکنون هویدا است) که در نتیجه استقلال افغانستان از انگلیس پایان خواهد یافت- با همه پیامدهای ناشی از این کار برای آبرو و حیثیت شوروی در سراسر خاورمیانه.

 

روشن است به رسمیت شناختن حکومت بچه سقاء به هیچ رو به آن معنا که در دوره امان الله خان بود و نیز دست شستن از کار داخلی برای تدارک ایجاد چنان حکومتی، که با منافع واقعی افغانستان و در گام نخست توده های دهقان آن، و نیز با منافع شوروی سازگار باشد؛ نیست.

 

8. از طریق کار سازمان های مربوطه سیاسی بایسته است :

آ) برداشتن گام هایی در راستای ایجاد سازمان های مربوطه از بخش های انقلابی بینوایان شهری و دهقانان ؛

ب) آغاز به روشنگری سامانمند در میان توده های نادار شهری و روستایی مبنی بر این که، دولت بچه سقاء نمی تواند نیازهای راستین آن ها را برآورده سازد و سیاست او تنها راه را برای پیروزی ارتجاع فئودالی هموار می گرداند.

 

 باید کارهای زیر را توضیح داد :

1) مبارزه برای آزادی ملی در برابر امپریالیسم انگلیس و برای اتحاد با شوروی؛

2) گسستن راستین انقلابی زنجیر های اسارت فئودالی در روستاها با مصادره همه زمین های مالکان و... و نابودسازی همه اشکال وابستگی به زمینداران و روحانیت (اجرای همه این ها از پایین از طریق ایجاد کمیته های دهقانی)؛

3) حل مساله ملی بر پایه حق تعیین سرنوشت همه اقلیت های تباری؛

4) رهایی باشندگان نادار شهری از بند سرمایه بازرگانی و رباخوری؛

5) تاسیس جمهوری توده یی با دولت انقلابی در راس آن- تنها دولتی که می تواند همه نیازهای برشمرده در بالا را برآورده بسازد.

 

9. همه بندهای بازتاب یافته در یادداشت دست داشته تنها ابتدایی بوده و و بار کلی دارند و بایسته است همه این مسائل در نهادها و سازمان های مربوط پیگیرانه بررسی گردد.

 

 

پژوهشکده بین المللی کشاورزی

بخش خاور

 

 

بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند رفرنتوری برای افغانستان، پرونده ویژه11، کارتن 67، پوشه151، برگ های 184 - 191

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند  شماره 7

 

یادداشت گزارشی دبیرخانه خاور کمیته اجرایی کمینترن در باره وضعیت در افغانستان

تدوین شده بر پایه مصوبه کمیسیون سیاسی کمیته اجرایی کمینترن برای دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست سراسری روسیه

 

پشتیبانی شوروی از امان الله خان بیخی موجه بوده است. چون موجودیت افغانستان مستقل در آستانه دروازه های بریتانیا در هند، به تضعیف نفوذ امپریالیستی بریتانیا در سراسر خاور میانه و این گونه به تقویت شوروی می انجامد.

 

جنبش اقلیت های تباری از یک سو و دامنه گسترده جنبش دهقانی و حتا قبایل افغان، از سوی دیگر در برابر بهره کشی فئودالی- ربا خوار و توطئه های امپریالیسم بریتانیا در برابر سیاست خارجی مستقل افغانستان از سوی دیگر منجر به گریز امان الله خان از کشور گردید.

 

جنگ دو ساله، که با به قدرت رسیدن امیر کنوفی نادر خان به پایان رسید، به گونه شایان توجهی  وضعیت امر را در افغانستان از دیدگاه روابط با شوروی تغییر داد.

 

امیر کنونی افغانستان- نادر خان کابل را در اکتبر 1929 با حمایت مستقیم انگلیسی ها گرفت. نیروهای قبیله یی نادر خان آشکارا از سوی دولت هند بریتانیایی در سمت هندی  مرز تشکیل و تسلیح گردیدند. کابل از سوی مسعودها و وزیری های آورده شده از نوار شمال باختری هند اشغال شد.

 

همه مطبوعات انگلیسی و هندی- بریتانیایی از روز نخستِ به قدرت رسیدنِ نادر خان، آشکارا او را چونان یک «متحد وفادار و همسایه بی نظیر» که به طور منظم و به موقع در باره اقدامات و نیات احتمالی دولت روسیه به اطلاع حکومت انگلیس (لرد کئرو- سفیر پیشین بریتانیا در پاریس) رسانده بود، ارزیابی می کنند.

 

امضای سازشنامه [میان هند بریتانیایی و نادر خان-گ.] در زمینه کمک های نظامی و مادی، که بر پایه آن نادر خان از انگلیس20.000 میل تفنگ (13.000 میل آن تا کنون دریافت شده است) و400.000 پوند استرلینگ به دست خواهد آورد و پذیرفتن این تعهد از سوی افغان که با همه اقدامات با جنبش های ضد انگلیسی در میان قبایل مبارزه کنند- در کل نشان می دهند که امپریالیسم بریتانیا در سیمای نادر خان،  «متحد وفادار»ی را  برای تبدیل ساختن افغانستان به تخته خیز در برابر شوروی و تقویت جایگاه خود در انقلاب رو به جوش وخروش هند پیدا نموده است.

 

درخشانترین پویایی نادر خان به عنوان ابزار دست امپریالیسم بریتانیا، در هنگام خیزش قبایل افغان در نوار شمال باختری (هند) در برابر متصرفات بریتانیایی پدیدار گردید. نادر خان هر آن چه را که در توان داشت انجام داد تا به سپاهیان انگلیسی- هندی در سرکوب خیزش کمک نماید و نمایندگان قبایل شورشی یی که برای دریافت کمک نزد اوآمده بودند، با از دست باور به کمک از سوی حکومت کنونی به صفوف شورشیان باز گشتند.

 

گذشته از این، نادر خان، به مناطق شورشی فرمان هایی را فرستاد که در آن ها قبایل به تواضع در خدمت امپریالیسم انگلیس فرا خوانده شده بودند و آن ها را با ترسانیدن از مجازات های سخت، از خیزش در برابر بریتانیا هشدار داده بودند. به استانداران ولایات جنوبی دستور داده شد با پیگرد رهبران شورشیان، آن ها را بازداشت و از پیوستن گروه های داوطلب (خودجوش) به شورشیان از جمع قبایل افغان جلوگیری کنند و چیزی که به خصوص مهم است به نیروهای انگلیسی و هندی اجازه داده شده بود تا به حساب شورشیان در خاک افغانستان رسیدگی کنند. امپریالیسم بریتانیا با دست های نادر خان، همچنان قبایل ارتجاعی شمال باختری هند را مسلح ساخته و کماکان به مسلح ساختن آن ها به مقصد در هم کوبیدن شورشیان مخالف امپریالیسم بریتانیا ادامه می دهد.

 

هندرسون- وزیر خارجه حکومت «کارگر» و بن  نیو دنوکارتنو- وزیر در امور هند، بارها در مجلس عوام اظهار داشته اند که نادر خان همسایه بیخی قابل اعتماد و دوست هند است.

 

بریتانیا به نادر در ازای خدمات ارائه شده از سوی او«سکه با ارزشی» می پردازند. نادر خان که با نیروی سپاهیان خود توان سرکوب جنبش دهقانی و جنبش اقلیت های تباری زیر ستم در درون کشور  را ندارد، برای دریافت کمک به دولت هند بریتانیایی رو می آورد. چنین چیزی در هنگام خیزش کوهستان در دسامبر 1929 رخ داده بود. عین چیز هنگام شورش دهقانی بزرگ در کوهدامن در اگست1930 تکرار شد. حکومت هند بریتانیایی دسته های مسلحی را از نوار شمال باختری هند در اختیار نادر خان برای سرکوب قیام گذاشت و تنها با کمک بریتانیا موفق به سرکوب شورش مداوم دهقانان در برابر خود گردید.

 

دولت نادر به دستور انگلیسی ها با شیوه های گونان به حساب آن عده رجال ناسیونالیست دولت امانیستی، که برای استقلال افغانستان در برابر امپریالیسم بریتانیا مبارزه می کردند و می کنند، (مانند ولی خان و دیگران، که در عرصه سیاست خارجی به دوستی با شوروی مایل بودند) رسیدگی می کنند.

 

آن چه مربوط می گردد به آن عده از رجال و وزیران دولت امان الله، که با انگلوفیلی (انگلیسی دوستی) و سویتو فوبی (شوروی ستیزی) خود شناخته شده و بنام بودند- به امر رهبری کشور به عنوان مقامات مسوول دولت جذب شده اند. افزون بر انگلیس، نادر به منظور مبارزه با جنبش های روز افزون دهقانی و ملی، در آغاز سعی در برپایی پیوندهای دوستانه با رهبران باسماچی ها- به ویژه با امیر پیشین بخارا نمود. مگر، رویدادهای در حال توسعه در شمال افغانستان، که ادامه جنبش سقاوی شمرده می شوند، رهبران باسماچی ها را  در نبود رهبری دیگر  در راس جنبش بالا کشیدند و تکیه نادر بر  باسماچی ها غیر واقعی از کار برآمد.

 

تسلیم شدن کامل نادر در برابر حکومت انگلیس منجر به از دست رفتن آن موقعیت نمایندگان شوروی گردید که در قبال ارتش، نیروی هوایی و...افغانستان داشتند و دیگر چنین امتیازی به شکل آشکار یا پنهان به انگلیسی ها داده می شد.

 

همه این داده ها گواه بر آن اند که :

أ‌)    نادر یکسره به انگلیسی ها تسلیم شده است.

ب‌)   افغانستان را در اوضاع کنونی، دیگر نمی توان به عنوان یک کشور حایل (بوفر) میان شوروی و امپریالیسم بریتانیا ارزیابی کرد.

پ) از سوی حکومت نادر، کشور بیشتر و بیشتر و به گونه فزاینده به تخته خیز امپریالیسم بریتانیا در برابر شوروی تبدیل می گردد.

  ت) نادر سیاست آشکارا خصمانه یی را نسبت به شوروی پیش می برد.

ث) همه این ها تهدید جدی یی تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای اقدامات نظامی و خرابکارانه در برابر مناطق اصلی پنبه خیز شوروی در صورت مداخله را به دنبال دارند.

ج) موقعیت ما در افغانستان تا جایی تضعیف شده و تا جایی از دست رفته است.

چ) موج شورش های دهقانی و جنبش های اقلیت های تباری، به ویژه در بخش شمال افغانستان تهدید جدی یی را برای دولت نادر می سازد و چونان نیروی واقعی یی است که می توان در مبارزه در برابر نادر خان- این عامل انگلیس بر آن تکیه زد.

 

همه این ها، زمینه ساز لزوم ریختن هسته انقلابی دهقانی در درون افغانستان اند که می تواند مبارزه دهقانان برای استقلال افغانستان در برابر امپریالیسم انگلیس و حکومت نادر خان را رهبری نماید.

 

پایگاه جنبش دهقانی در افغانستان، به خصوص در بخش شمالی آن با باشندگان اقلیت های تباری (تاجیک ها، ازبیک ها، و...) هست. برخی از رهبران جداگانه این جنبش همین اکنون برجسته شده اند که باید آن ها را باهم متحد گردانید. برای شان چهارچوب های بایسته، شعارها و... را داد و این گونه، گام های نخست را به سوی پی ریزی حزب انقلابی خلق افغانستان برداشت.

ششم ماه مارچ 1931

 

بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه،  فوند 495، پرونده ویژه 154، پرونده 461، برگ های 6-9.

سند  شماره 8

برنامه (مرامنانه)[9] حزب «ویش زلمیان» («جوانان بیدار») مصوب کنگره حزب در13 سنبله  سال 1329 (15سپتامبر1950)

 

1) تحکیم وحدت ملی، یعنی نفی تبعیض ها و امتیازات ملی، قومی، قبیله یی، سمتی؛ ایجاد وحدت ملی؛ دستیابی به برابری زبان های پشتو و فارسی؛ محبت به وطن، ملت و حکومت ملی و همکاری با آن.

2) توسعه اقتصاد ملی و صحت عامه کشور، یعنی از میان بردن جهل، بیماری و گرسنگی

3) تقویت روحیه ملی، اجتماعی و مذهبی، یعنی برای مبارزه با ظلم و ستم، خیانت، چاپلوسی، رشوه، دروغ ، عادات بد و خرافات، داشتن همدردی عمومی، ترجیح منافع ملی بر منافع شخصی، احترام به مکلفیت ها و وجایب دینی و احترام به مقررات، حفظ هویت ملی، احترام به دانشمندان و رهبران واقعی، جلوگیری از اهانت به مذاهب .

4)ایجاد پشتونستان، یعنی تبلیغ در این راه، قربانی کردن خود و مال خود در راه پشتونستان؛ حفظ روابط با  پشتونستان و بذل هر گونه مساعی در این راه.

5) ارتقای زبان پشتو در تراز زبان فارسی،  و اعطای حقوق برابر به آن، یعنی چاپ کتاب ها و آثار متعدد و آموختن آن به  افغان ها و صرف مساعی در آموزش آن.  

 

ترجمه به روسی از: ساگف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند شماره نه

اساسنامه (آیین نامه) حزب جوانان بیدار مصوب کنگره تاریخی 23 سنبله 1329 (15 سپتامبر1950)

 

I.      شرایط:

1)   یاد کردن سوگند  به وفاداری و سر سپردگی به آرمان های حزب

2)   پرداخت حق العضویت به میزانی که کمتر از50 افغانی در سال و یا ماهانه 5 افغانی نباشد.

ملاحظه:

کمیته می تواند میزان پرداخت اعضای نادار را پایین بیاورد.

3)   داشتن سن بالای هژده سال

4)   داشتن تابعیت افغانی

5)   عدم اشتراک در دیگر اجتماعات

6)   حفظ اسرار حزب

 

. II مکلفیت ها:

1)   جذب اعضای نو به حزب

2)   تبلیغ اهداف و وظایف حزب

3)   در صورت لزوم، انجام مساعدت های همه جانبه قانونی به رفقای حزبی

4)   همه ساله در کابل به تاریخ اول سنبله (24 اگست) کنگره حزب برگزار و مسایل گذشته و آینده آن ارزیابی می گردد.

5)   اعضای حزب باید در عملی ساختن اهداف خود خردمندانه و آگاهانه عمل نمایند.

6)    حفظ روابط دوستانه و ارتباط با کمیته

7)     حفظ دوستی صمیمانه با رفقا

 

III. سازمان:

 

1)   هر ولایت دارای کمیته اجرایی با یازده عضو خواهد داشت.

2)    هر کمیته با اکثریت آرا برای موعو یک سال رییس، منشی و خزانه دار خود را بر می گزیند.

3)    کمیته مرکزی در کابل قرار خواهد داشت که در آن از هر ولایت سه نفر نماینده استان انتخاب می شوند.

 

IV . فیصله ها و مصوبات:

 

1) مصوبات (فیصله های) کنگره از سوی همه کمیته ها واجب الاجرا است.

2)  مصوبات و فیصله های کمیته مرکزی از سوی همه کمیته ها انجام می شود.

3)  کمیته های منطقه یی (ولایتی) بر اساس پیش نویس دست داشته عمل می کنند.

4)  کمیته های منطقه یی به کمیته مرکزی برنامه های کاری خود، فهرست های اعضای کمیته اجرایی و اطلاعات در باره اعضای سازمان را ارائه می کنند.

5)  هر کمیته می تواند فعالیت های خود را مطابق شرایط محلی در صورتی که مغایر با مقررات این برنامه نباشد، پیش ببرد.

6)  اعضای جدید بر اساس اعتماد و تایید کمیته های اجرایی محلی پذیرفته می شوند.

7)  بودجه برای تحقق اهداف حزب بنا به فیصله کمیته های محلی به مصرف می رسد.

8)  آن عده از اعضای حزب که مخالف اهداف حزب رفتار نمایند، بر اساس فیصله کمیته مرکزی از حزب کنار گذاشته می شوند. به کسانی که مرتکب لغزش های جزیی می گردند، در زمینه تذکر داده شده و به آن ها گوشزد می شود و در زمینه به کمیته مرکزی اطلاع داده می شود.

 

 

گزارنده به زبان روسی: ساگف

 

بایگانی سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند رفرنتوری در باره افغانستان، پرونده ویژه 33، کارتن1، پوشه 226، برگ های 75-77.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سند شماره 10

مانیفست حزب دموکرات افغانستان آزاد

 

حزب دموکرات افغانستان آزاد خواستار مسایل زیر است:

1.    استقلال و تمامیت ارضی کشورما - افغانستان برای حفظ و نگهداشت استحکام و وحدت آن.

 

2.    تاسیس حکومت دموکراتیک در افغانستان مبتنی بر اصول اسلامی، که بتواند از مردم افغانستان نمایندگی نماید. برای رسیدن به این مقصد، حزب تلاش می ورزد رژیم مستبد کنونی را که متعلق به یک خاندان (آل یحیی) است، و به طور غیر قانونی بر کشور با روش های مغایر قانون اساسی، با  استبداد تروریستی و خشونت، خلاف اراده و  رضایت مردم افغانستان حکم می راند؛ سرنگون نماید.  

 

3.     اجرای اصلاحات در افغانستان، در عرصه های تعلیم و تربیه، اقتصاد ، زندگی اجتماعی و فرهنگ به منظور حفظ وحدت ملی، ارائه کمک های طبی به مردم عادی، برآورده ساختن خواسته های اجتماعی و نیازهای همه مردم. این اصلاحات، آرمان ها و نیازها باید بر مبانی اسلام بر اساس علوم معاصر بنا نهاده شود.

 

4.    از میان بردن همه تبعیض ها، حقوق و امتیازات غیر قانونی مغایر دین اسلام و مخالف منشور سازمان ملل متحد در باره حقوق بشر (تاریخی 10 دسامبر 1948). همه تفاوت ها میان انسان ها باید از میان برده شود و تمام نمایندگان مردم باید حقوق برابری برای محافظت از شخصیت و امنیت، آزادی بیان و متحد شدن در نهضت های اجتماعی و ملی داشته باشد.

 

5.    اعتقاد به این که تمام قدرت متعلق به مردم است و هیچ کس حق ندارد از آن خلاف اراده مردم کار بگیرد.

حزب دموکرات افغانستان آزاد مطابق با اصول سازمان ملل تصمیم قاطع و عزم جزم خود را برای پایان دادن به حکومت خلاف قانون اساسی، خودکامه و استبدادی خاندانی در افغانستان و تعویض آن با یک حکومت منتخب دموکراتیک («حکومت مردم بر مردم و برای مردم»)، بر اساس اصول اسلام و بشر دوستی اعلام می دارد.

 

6.    واژگون ساختن حکومت ضد اسلامی، خودکامه و ستمگر کنونی و برگزاری لویه جرگه، یعنی مجمع عمومی همه افغان ها برای ایجاد حکومت ملی و ممثل اراده مردم، مطابق خواست های مردم، مبتنی بر اصول «حاکمیت مردم توسط مردم و برای مردم». این حکومت دموکراتیک ملی روابط دوستانه یی، به خصوص با همه ملت های مسلمان و همچنین با همه کشورهای همسایه و دوست برقرار نموده و به دفاع از دوستی و صلح جهانی و حقوق و منافع کشورهای مسلمان خواهد پرداخت.

 

 این دولت آماده خواهد بود تا با همه کشورها روابط دوستانه یی را بر اساس پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی افغانستان مطابق با اصول حقوق بین المللی حفظ نماید.

 

7.    ایجاد محکمه مردمی و مجازات همه خائنان به مردم و کسانی که با ظلم و ستم و شکنجه نسبت به مردم، هزاران نفر از مردم بیگناه را بدون محاکمه و تحقیق کشته اند، آسایش مردم را برهم زده، به فقر و گرسنگی و بدتر شدن کلی وضعیت اقتصادی مردم و کشور مساعدت کرده اند. حزب دموکرات باید از حقوق همه افراد مطابق با اصول و موازین دموکراسی اسلامی محافظت کند.

 

8.    حزب دموکرات آزاد افغانستان نباید نادیده بگیرد که چگونه ثروت های ملی ما پنهانی از کشور برده می شود و یا به طور غیرقانونی در داخل آن تلف و حیف و میل می گردد. حزب باید هر کاری ممکنی را انجام دهد تا این همه ثروت های ملی حفظ گردد و آن را در اختیار مجلس شورای ملی بگذارد تا به نفع مردم عادی استفاده گردد.

 

9.    لغو تمام انحصارات، امتیازات، مالیات های غیر قانونی، خدمات اجباری (بیگاری)، انجام مکلفیت عسکری اجباری و خرید گندم. پاکسازی دستگاه دولت از احتکار و فساد، رشوه ستانی، خویش خوری و قوم پرستی. لغو احکامی که خلاف قانون و اصول عدالت، برابری و انسان دوستی اند و هنوز در تمام حوزه های زندگانی کشور ما تسلط دارند.

 

 حزب دموکرات همچنین برای احیا و یا اعطای حقوقی که می توانند برای توسعه اجتماعی و حفاظت از جان و مال مردم مورد نیاز باشند و یا هستند، بذل مساعی می کند.

 

 حزب منابع و عواید را بر اساس عدالت و مساوات تامین می کند. معاشات کارمندان دولت را بالا می برد، تا رشوه و فساد به طور کامل ریشه کن گردد.

 

10.                      بازنگری در قانون اساسی کشور بر اساس اصول اسلامی و فرهنگی، مطابق با نیازهای عصر و خواست های فوری. [فراهم آوردن-گ.] زمینه برای برگزاری انتخابات آزاد، انتخابات نمایندگان مجلس ملی و انتخاب صدر اعظم و اعضای کابینه. کابینه باید در برابر شورای ملی که از حق انتصاب و برکناری حکومت برخوردار است، مسوول و پاسخگو باشد.

عبدالحی حبیبی

رییس موقت

حزب افغانستان آزاد

بخش تبلیغات افغانستان آزاد

 

ترجمه از انگلیسی: بویکو

 

یادداشت گزارنده: با توجه به این که نخست متن از پارسی دری به انگلیسی و سپس هم دو باره به دری ترجمه شده است، شاید تفاوت هایی با متن اصلی داشته باشد. دردمندانه کلسیون جریده افغانستان آزاد گزارنده همراه با کتابخانه بزرگ خانوادگی و دیگر اسناد و مدارک گرانبها بازمانده از نیای بزرگوارم – روانشاد میرزا شیر محمد خان- سرکاتب اداره ضبط احوالات دوره امیر امان الله خان در پی رخدادهای ویرانگر کابل در سال های دهه نود سده بیستم از میان رفته است، نتوانستم از اصل جریده بهره بگیرم.

 

آرشیو ملی بریتانیا

NA) FO 371/1009

 

 

برگرفته از: وب لاگ کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان

www.arianfar.com

 

aziz59@mail.ru

aziz.arianfar@googlemail.com

 



[1] . شاید منظور از میمنه باشد.- گ.

[2] . بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 495 ،کارتن 154 ، پرونده 98 ، برگ 61.

[3] . برگرفته از: کتاب پانین، ص 80.

[4] . بایگانی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 495، پرونده ویژه 154، پرونده 98 ؛ برگ 66.

[5] . شاید منظور از عقب ماندگی فرهنگی باشد.-گ.

[6] . منظور از ضعف فرهنگی است.- گ.

[7] . نویسنده کتاب در باره این که این اعلامیه از سوی چه کس یا چه مرجعی و در کدام تاریخ پخش شده بود، چیزی نیاورده است. با این هم، از روی متن اعلامیه می توان گمان زد که باید یا از سوی خود امان الله خان و یا هم از سوی دولت او و یا هم هوادارانش در هنگامی که امیر حبیب الله کلکانی بر تخت شهریاری کابل نشسته و امان لله خان در قندهار به کرسی انتظار بازگشت به کابل نشسته است، پخش شده باشد.-گ.

[8] . منظور از سران خاندان مجددی است.- گ.

[9]. یادداشت گزارنده:  چنین بر می آید که این ترجمه نخستین مرامنامه جوانان بیدار بوده باشد. روشن است جوانان بیدار در آینده در مرامنامه خود ویرایش هایی به وجود آوردند. غبار در ص.ص. 240-242جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ» مرامنامه (ویرایش شده) جوانان بیدار را چنین آورده است:

«اول تنویر افکار و تعمیم معارف، دوم مجادله با ظلم و خیانت، سوم اصلاح عادات سیئه و خرافات، چهارم همراهی حق و حقانیت، پنجم ایجاد وحدت ملی،

به ضمیمه این مرامنامه منتشره یک تشریحیه جداگانه نیز از طرف حزب زیر عنوان ویش زلمی کیست؟ به قرار زیر نشر گردید:

1-    کسی که به خیر و اصلاح ایمان کامل دارد

2-    خونسرد و با حوصله است

3-    به علت اغراض شخصی به هیچ کس به نظر حسد و کینه نگاه نمی کند

4-    دروغ نمی گوید

5-    تملق و چاپلوسی نمی کند

6-     به شر و نزاع تن نمی دهد

7-    به اعمار بیش از تخریب مایل است

8-    با دین، ملت، وطن و حکومت محبت دارد

9-    مفاد اجتماعی را بر مفاد شخصی مقدم می شمارد

10- در راه حق ترس ندارد

11- با حق و حقانیت همراهی می کند

12- اگر مامور باشد، رشوت نمی خورد

13- در راه وحدت ملی زحمت می کشد»


October 14th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی